جدول جو
جدول جو

معنی وله زده - جستجوی لغت در جدول جو

وله زده
(خُ فُ)
عاشق و دیوانۀ خشم دیده و قهرکشیده، (به اخفای هاء وله) خشمگین و قهرآلود. (آنندراج) (برهان)
لغت نامه دهخدا
وله زده
شیدا شورمند سرگشته عاشق شیدا، دیوانه سرگشته
تصویری از وله زده
تصویر وله زده
فرهنگ لغت هوشیار
وله زده
((~. زَ دِ))
عاشق شیدا، دیوانه، سرگشته
تصویری از وله زده
تصویر وله زده
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شته زده
تصویر شته زده
ویژگی درخت یا میوه ای که دچار آفت شته شده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلک زده
تصویر فلک زده
بی طالع، بدبخت، فقیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قلم زده
تصویر قلم زده
هر چه که بر روی آن قلم زنی شده باشد، نوشته، مکتوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماه زده
تصویر ماه زده
دیوانه، آنکه عقلش زایل شده باشد، بی عقل، مجنون، بی خرد، هار مثلاً سگ دیوانه
فرهنگ فارسی عمید
(کِلْ لَ / لِ یِ زَ دَ / دِ)
رجوع به ترکیبهای کلّه یا کلّه (معنی چهارم) شود
لغت نامه دهخدا
(فُ فِ دَ)
بسیار جنبان بودن، چنانکه خاکشی و کرم در آب گنده. (یادداشت مرحوم دهخدا). وول زدن در تداول مردم تهران
لغت نامه دهخدا
تصویری از قلم زده
تصویر قلم زده
نوشته مکتوب، منقش، فلزی که روی آن قلمزنی شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وام زده
تصویر وام زده
مقروض، مدیون: (اگر وام زده باشد خدای تعالی فام او بتوزد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وبا زده
تصویر وبا زده
ریتاکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گوله زدن
تصویر گوله زدن
گلوله زدن
فرهنگ لغت هوشیار
بدبخت، فقیر، بی طالع سپهر زده بی ستاره مستمند ستمدیده بدبخت، مفلس تهیدست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلا زده
تصویر بلا زده
مبتلا برنج، دچار مصیبت شده، بدبخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله زده
تصویر کله زده
اورنگ تاکدار (تاک طاق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ویله زدن
تصویر ویله زدن
فریاد کردن نعره زدن: (درین بیم بودند و غم بکسره که گرشاسپ زد ویله از دره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کله زدن
تصویر کله زدن
((کَ لَّ. زَ دَ))
خیمه زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلم زده
تصویر قلم زده
((~. زَ دِ))
نوشته، مکتوب، منقش، فلزی که روی آن قلمزنی شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
Patch
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
rapiécer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
kuziba
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
수선하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
yama yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
মেরামত করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
मरम्मत करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
rattoppare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
flicken
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
oplappen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
латати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
латать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
łatać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
remendar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
remendar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از وصله زدن
تصویر وصله زدن
修补
دیکشنری فارسی به چینی